آیین جاودانه
(جلوه ) فربود شکوهی (جلوه ) فربود شکوهی

آید مرا ز کویت  شور و شر ترانه

ای مطرب شبانه بر زن دف و چغانه

از کنج خلوت ما تا عرش کامکاران

روزی روانه گردد بی منت و بهانه

ای گل تو نکهت خود بفشان به راه مردم

این رسم کهنه بادا آیین جاودانه

پرسش مرا ز می نیست باکی ز پاسخ آن

ما را تو خود مترسان ای زاهد زمانه

آهوی دشت ناید بر شیر شرزه پهلو

صاحب هنر نگیرد بر بی هنر بهانه

پیر مراد را گو بر کام عاشقان ریز

از چشمه سار مهرش آن جام شادمانه

برقع ز رخ بیفکن خوش نازکانه بنگر

با تیر چشم بر زن بر جان ما نشانه

جلوه ز خود ندارد نوری ز مهر ماهش

تا آیدش ز کویت هر دم می شبانه

 

http://jelveh.blogfa.com


August 12th, 2007


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان